مسافر خسته بود از بی کسی ها
دل تنگــش پـــر از دلـــواپســی ها
مســــــافر از صلیب جـــــاده پر زد
بسوی آسمان همچون مسیحــــا.
راد
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می ترسم!!
.
.
.
آدم وقتی می خواد غریبگی کنه ، حتی آشناهاش طعم غریبه دارن ...
راد
اینجا هوا صاف است.
بوسه بر ماه می زنم !
هر گاه دلت تنگ شد...
به ماه بنگر ...
چرا که مانند هر شب ...
بوسه ای عاشقانه در انتظار توست...
=====================================================
از باران می نویسم برای باران!
وقتی که سکوتم را با صدای رعد نگاهت شکستی...
.
.
.
.
ادامه نداره دنبال باقیش نگرد!!!
===========================================
حال من همراهی است
شعر من خوبی و مردم خواهی است
چه کسی می خواهد ، بشود همره من؟
که نماند در راه
که بماند همراه
با دل ساده من
==========================================
راد
چه خوش می خندد شیطان
آ نگاه که هر ( من )
خود یک ( اهرمن ) است
اهرمنی در برا بر انسان
در برا بر مــــــا
در برا بر خـــدا .
راد