نفس کم میارم !
خودمو میزنم به اون راه !
خونه تنگ میشه
کوچه تنگ میشه
شهر
آدما
همه
همه چی تنگ میشه
همه فشار میارن
ولی اینا هیچ کدوم داغونم نکردند !
اونی خرابم کرده که
خرابشم !
نفس کم میارم
دلم تنگ میشه
خونه تنگ می شه
کوچه...
راد
مهربون تر از سایه دیدی ؟!
همیشه همراه تو
پا به پای تو
میاد !
تا هر جا که بری
شب و روز هم براش معنی نداره !
به واژه ی خستگی نیشخند می زنه !
24 ساعت که نه ...
25 ساعت ! کار می کنه !
بی ادعا !
مهربون تر از سایه دیدی ؟
توی غم و شادی باهاته
تو خلوت و شلوغی ...
حتی وقتی با خودت میگی : من چقدر تنهام !
؛ عاشقانه باهات نجوا می کنه که : هی ! حواست کجاست ؟! پس من اینجا برگ چغندرم یا بوق ؟!!!
مهربون تر از سایه دیدی ؟!
دِ ! ندیدی !
راد
پریشان پشیمان سر در گریبان همانند غریبان و به رسم بی نصیبان ناله می آید چه ناله جان سوزی این ناله از دل آلوده من است که سر میدهد و می گوید :
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
نمی دانم که می مانم یا نمی مانم به هر حال از دوری او میخوانم که هنوز جوانم و هرچه او مرا خواند همانم گرچه از همه چیز ناتوانم واز فراغ تو و شاید از گناهان زیاد ولی هر چه هست همین هست و نمیدانم ، قد کمانم با این فکر و ذکر از دل برده قرارم و از جان برده نشانم و زمزمه دارد زبانم که :
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
نیازم است و این دارو دمساز است و نقطه آغازم سکوت اعجازم و سکوی پروازم با او رازم و بی او چه سازم ؟
با دلی سوخته و قلبی شکسته در سوز و گدازم و در تلاطم عشق او ، دمادم و پیاپی این عرصه را به او میبازم و با این حال است آوازم که :
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
از حلقه هستی بیرونم کرد ، با تمام گمراهی او مجنونم کرد ، با همه صبری که داد باز دلخونم کرد ، و با نگاهش مدام افزونم کرد دل ، راحت باش و بگو ...
غلط کردم تو اگر رهایم کنی چه خاکی به سرم بریزم رهایم نکن ای حاجت حاجت مندان و ای امید امیدواران و ای قرار بی قراران و ای دستگیر مستمندان که من حقیقتاً مستمندم ...
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
--------------------------------------------------------------------
ایام شعبانیه بر شما مبارک ...